بی گمان نوروز از کهنترین آیینهای بجای مانده مردمان آریای است.کهن بودن این آیین زمان درست پیدایش آن را از ما پنهان میدارد. نگاهبان راستین زبان پارسی، فردوسی بزرگ، در شاهنامه آغاز نوروز را با نخستین روز به تخت نشستن شاه جمشید پیشدادی برابر دانسته و داستان را چنین باز میگوید: این ر
ا
چو خورشید تابان میان هوا نشسته برو شاه فرمانروا
جهان انجمن شد بر آن تخت او شگفتی فرومانده از بخت او
به جمشید بر گوهر افشاندند مر آن روز را روز نوخواندند
سر سال نو هرمز فروردین بر آسوده از رنج روی زمین
برپایه سخن فردوسی ،نوروز را نوروز جمشیدی نیز میخوانند. زمان جمشید را از شش تا ده هزار سال پیش از این میداندند. نوروز از گذشتههای دور تا به امروز با فراز و نشیبهای فراوانی روبرو بوده است. از زمان جمشید تا یورش اسکندر گجستک به ایران ، نوروز همواره با شکوه فراوانی در نزد ایرانیان برگزارمی شد. این ر
پس از یورش اسکندر گجستک (نا پاک، شوم) به ایران تا نزدیک به۱۰۰سال که او و بازمانده گانش بر ایران فرمانروای کردند، بسیاری از موبدان زرتشتی را کشتند و آتشکدههای بسیاری را نابود کردند.اسکندر نسک اوستا را که گویند بر ۱۴هزار پوست گاو و به آب طلا نوشته شده بود را در آتش سوزاند.اسکندر و
جانشینان او تلاش بسیار کردند تا دین،فرهنگ و زبان ایرانی را نابود کنند و دین ،فرهنگ و زبان خود را در ایران روان سازند. یونانیان با برگزاری نوروز همانند بسیاری دیگر از ایینهای ایرانی با سر سختی مبارزه میکردند.با نابودی سلوکیان (یونانیان) به دست اشک یکم و بردرش تیرداد و آغاز پادشاهی اشکانیان، ایرانیان دوباره توانستند نوروز را جشن بگیرند. این
از سال ۶۵۱ ترسایی که تازیان بر ایران تاختند تا دو سده برگزاری جشن نوروز برابر بود با شمشیر تازیان و مرگ. با شوریدن یعقوب لیث صفاری بر خلفای عباسی و بیرون کردن تازیان از بخشهای بزرگی از ایران، باردیگر ایرانیان بزرگداشت نوروز را از سر گرفتند. این
|